حشمتالله فلاحتپیشه ردپای تحولات سوریه را در ارتباط با ایران تحلیل میكند
دولت چهاردهم كانالهای ارتباطی با گروههای حاكم در سوریه ایجاد كند
صبح روز یكشنبه در شرایطی برای ایران آغاز شد كه خبر سقوط دمشق و خروج بشاراسد از پایتخت سوریه پس از 24سال حكومت بر سوریه، افكار بسیاری از ایرانیان را به خود معطوف كرده بود. بسیاری از چهرههای سیاسی و ارتباطی هم نسبت به موضوع واكنش نشان دادند. احمد زیدآبادی فعال سیاسی اصلاحطلب، در كانال تلگرامی خود نوشت: «دولت بشار اسد در عرض 10 روز تمامی سرزمینهای تحت كنترل خود را از شمال تا جنوب سوریه از دست داد و سقوط كرد. برف هم به این سرعت ذوب نمیشود! گویی بر آب بنا شده بود. یا انگار سیل آمد و آن را با خود برد. گرچه سیل هم به این سرعت عمل نمیكند! داستان دقیقا چه بود؟ توطئه؟ تبانی؟ خیانت؟ حماقت؟»حسامالدین آشنا، استاد دانشگاه امام صادق موضوع غفلت حاكمان را مورد توجه قرار داد و نوشت: «همه میدانستند در سوریه چه خبر است جز بشار اسد! ظاهرا همه در مورد سوریه با هم هماهنگ كردهبودند؛ فقط ایران در بازی نبود...» حمید رسایی، نماینده مجلس و عضو جبهه پایداری از زاویه متفاوتی به این موضوع نگاه كرد و نوشت: « بشار اسد هم میخواست به غربیها ثابت كند دنبال جنگ نیست.» اظهاراتی كه نشان میدهد، موضوع رخدادهای سوریه در ایران با برداشتهای متفاوتی مواجه شده و هر فرد و گروه سیاسی از زاویه دید مدنظر خود به این موضوع مینگرد. در كشاكش این دیدگاههای متفاوت و متضاد اما باید دید كدامین راهبرد و رویكرد ایران را زودتر و نزدیكتر به منافع ملی خود میرساند. حشمتالله فلاحت پیشه نماینده ادواری مجلس كه سالها قبل با صدای بلند از مقامات سوری درخواست كرد بدهی دهها میلیاردی خود به ایران را بپردازند در گفتوگو با اعتماد ضمن بازخوانی زمینههای سقوط اسد، به راهبرد دولت چهاردهم در مواجهه با این تحولات سریع میپردازد. به اعتقاد فلاحتپیشه رویكرد دولت چهاردهم در به رسمیت شناختن مطالبات مردم سوریه و پرهیز از تنش رویكرد عاقلانهای است كه باید تداوم یابد. او همچنین خطاب به افراد و جریانات تندرویی كه تلاش میكنند رابطهای میان این رخدادها و عملكرد دولت پزشكیان بیابند، میگوید كه این رخدادها برآمده از نحوه سیاستگذاریها و رویكردهای رادیكال در عرصه سیاست خارجی است. او مردم را محور همه تصمیمسازیهای سیاسی و راهبردی در همه كشورها ارزیابی میكند.
راهبرد دولت ایران در مواجهه با رخدادهای اخیر سوریه را چطور ارزیابی میكنید؟ راهبرد ایران را ذیل چه نوع واكنشها و كنشگریهایی میتوان قرار داد؟
چند نكته در تحولات اخیر باید مدنظر قرار گیرد؛ نخست اینكه معتقدم تصمیم دولت ایران برای عدم مداخله در دور جدید ناآرامیهای سوریه تصمیم عاقلانهای بود. به رغم اینكه برخی طیفهای تندروی داخلی تلاش میكردند، ایران یا گروههای نزدیك به ایران را درگیر جنگ در سوریه كنند اما اینبار با یك تصمیم منطقی در راستای ایده تنشزدایی، ایران وارد جنگ و منازعه نشد. این در حالی است كه گروههای رادیكال و تندرو سیاست توهین و تحقیر علیه دولت چهاردهم را در پیش گرفتهاند، اما این گروهها ابتدا باید پاسخگوی عملكرد و سیاستهای گذشته خود باشند، چرا كه این گروهها، سوریه را به یك چاه ویل بدل كرده بودند كه منافع ملت ایران را میبلعید!
چه نسبتی میتوان میان رخدادهای سوریه و مساله مقاومت در منطقه ایجاد كرد. برخی تحولات سوریه را به معنای تضعیف مقاومت فرض میكنند. آیا اینگونه است؟
ببینید، شكست دولت بشار اسد در سوریه به هیچوجه به معنای شكست مقاومت در منطقه نیست. وضعیت حزبالله لبنان و مقاومت با شرایطی كه در سوریه وجود دارد، كاملا متفاوت است. خاندان اسد هرگز در مواجهه با موضوع فلسطین، نگاه اصیلی نداشتند. بلكه بر حسب شرایط از اوضاع استفاده و بقای خود را امتداد میبخشیدند! در ادامه هم بشاراسد حمایت همه طرفها را از دست داده بود. اینكه برخی افراد و جریانات در داخل كشورمان، شكست دولت بشار اسد را شكست مقاومت معرفی میكنند، ادامه همان هدف كهنه است كه همواره تحت عنوان سیبلسازی ایران اجرایی میشد. برخی افراد برای اینكه همواره منافع آنها در تنش و تحریم است، ایران را سیبل همه حملات و تحولات قرار میدهند. در صورتی كه آنچه كه در سوریه رخ داد، شكست همگان بود نه شكست یك یا چند طرف. سوریه مدل اسد، سالها وقت داشت كه به یك روند آرام سیاسی و حقوقی و اقتصادی برسد كه نرسید. در واقع اسد نتوانست مردم را پشت سر خود داشته باشد. موضوع بعدی مربوط به واكنش برخی طیفهای تندرو در ایران است. دیدم برخی روزنامههای ایرانی امروز تیتر زدند و گروههای پیروز در دمشق را با اسراییل و صهیونیستها مقایسه كردند. این هم ادامه همان سیاست عادیسازی منافع ملی است. این در حالی است كه دومین پرچمی كه طرفداران این گروهها در اختیار دارند، پرچم اسراییل است و اسراییل بیشترین نگرانی را از تحولات اخیر در سوریه دارد.
در یك چنین شرایطی چه وضعیتی را برای آینده روابط ایران و سوریه میتوان متصور شد؟
رفتار آینده ایران بستگی به رفتار متقابل جریانات حاكم در سوریه دارد. هرچند گروه تحریرالشام سعی كرد از حمله به سفارت ایران اعلام برائت كند، اما به هر حال هر دولتی كه در سوریه روی كار بیاید، مسوول منافع ایران، مسوول حفاظت از اماكن زیارتی و مقدسه در سوریه و همچنین مسوول قراردادهای منعقد شده میان ایران و سوریه است. در این شرایط دولت چهاردهم نباید مسیر افراطیون را در پیش بگیرد .بلكه باید خود را به عنوان بخشی از راهحل و طرف كمككننده به دوران گذار، معرفی كرده و نقاط مشترك با سوریه را برجسته و روی این نقاط مشترك به سمت همكاری حركت كند.
اما برخی طیفهای داخلی، تحولات سوریه را به عملكرد دولت چهاردهم مرتبط میدانند. مثلا معاون پارلمانی دولت قبل سلسله رخدادهای اخیر را به دوران پس از دولت سیزدهم مرتبط دانسته بود. آیا این ادعا منطقی است یا ریشه رخدادهای اخیر را باید در تصمیمسازیهای سالهای قبل جستوجو كرد؟
مردم ایران معتقدند كه فرصت رادیكالها و افراطیها در عرصه سیاست خارجی ایران به پایان رسیده است و این مطالبه را از دولت دارند كه اجازه ندهد دوباره دیدگاههای افراطی سكان هدایت سیاست خارجی كشور را به دست بگیرد. تندروها همه فرصتهای خود را از دست دادهاند. 40سال است كه این دیدگاهها در عرصه سیاست خارجی كشورمان، سیطره یافتهاند اما مسائل بنیادین و مهم كشور همچنان حل نشده باقی ماندهاند. این جریانات افراطی در مسائل معیشتی مردم مشكلات زیادی درست كرده، منافع ملی را محقق نكردهاند و مصالح عمومی را اساسا نمیشناسند. لذا معتقدم این نوع ادعاها نوعی فرافكنی و فرار به جلوست. این طیفهای افراطی، هزینههای بسیاری بر دوش ملت گذاشتهاند. در همین سوریه، هزینههای فراوانی بر دوش ملت و كشور گذاشتهاند. این طیفها به جای اینكه پاسخگوی راهبردهای اشتباه خود شوند، مدعی دولتی شدهاند كه به دنبال تنشزدایی است. من به عنوان فردی كه از دولت پزشكیان حمایت تمام قد داشتهام، از رییسجمهور تقاضا میكنم فریب تندروها را نخورند. دولت پزشكیان باید با ایده تنشزدایانه قوی وارد عرصه شود و نگران تهدیدهای جبهه پایداری نباشند. به نظرم اگر انرژی انتخاباتی دولت جدید از بین نرود، تحولاتی به سود منافع ملی ایران محقق میشود. بنده از جمله افرادی هستم كه آسیبهای بسیاری از مساله سوریه محتمل شدم. نخستین فردی بودم كه از بشار اسد و نخست وزیرش پول ملت ایران را درخواست كردم اما در عین حال معتقدم ایرانیان نباید تحولات سوریه را بدل به یك نقطه اختلافی در داخل كنند. واقع آن است كه دولت پزشكیان میراثدار افراطیگری در حوزه سیاست خارجی است و بیشترین آسیبهای این تندرویها به دولت پزشكیان وارد شده است.
ایران در مواجهه با این رخدادها چگونه باید رفتار كند تا منافع ملیاش تامین شود؟
هنوز دولت مستقر در سوریه و طیفهای حاكم بر آن مشخص نیست، چرا كه همین امروز در سوریه شكافهای عمیقی میان طیفهای مختلف وجود دارد. از سوی دیگر، برای برخی از بازیگران سوریه، آینده این كشور اهمیتی ندارد، بلكه مشكلات مرزی و سیاسی خودشان اهمیت دارد. نمونه بارز این نوع طرفها اسراییل است كه اشغالگری خود در جولان را گسترش داد. یا تركیه كه سعی میكند جریانات نظامی نزدیك به خود را تقویت كند تا زمینه سركوب جریانات كرد به وسیله جریان حاكم بر دمشق فراهم شود. به نظرم در این كشاكشها، عدم مداخله ایران در تحولات اخیر نشان داد كه ایران به دنبال آن است كه در دوران گذار نقش مثبتی ایفا كند. نقاط مشتركی میان ایران و سوریه وجود دارد كه باید از آنها استفاده كرد. حتما باید كانالهای ارتباطی با گروههای حاكم در سوریه ایجاد شود. ایران باید به دنبال ثبات و آرامش در سوریه باشد، همین موضوع در سایر ابتكارات و ایدهها هم تكرار شود. ابتكار توسعهیافته آستانه نمونهای است كه ایران میتواند آن را دنبال كند. ایران باید كمك كند تا مردم سوریه خودشان تعیینكننده سرنوشتشان باشند و همه بازیگران از دخالت در امور داخلی این كشور خودداری كنند. مگر در مواردی كه بر اساس اصول مشترك یا ویژگیهای یكسان، درخواست گسترش مناسبات مطرح شود.
موضوع تحلیل درست تحولات بسیار مهم است. دیدگاههای كارشناسانی كه درك درستی از تحولات سوریه ندارند، بازتابهای وسیعی در شبكههای اجتماعی پیدا كرده. كارشناسان و مجریانی كه مدام اعلام میكردند سقوط اسد به هیچوجه محتمل نیست اما كمتر از 2ساعت بعد خبر سقوط كامل اسد مخابره شد. این تحلیلهای افراطی و غلط در صدا و سیما و سایر رسانههای حكومتی تا چه اندازه میتواند مخرب باشد؟
به نظرم مسائلی كه در رخدادهای سوریه شكل گرفت و حتی تا بامداد فرار اسد و سقوط دولت سوریه ادامه داشت، نشاندهنده سیطره نوع خاصی از تحلیلهای سطحی، افراطی و توام با بلوف تبلیغاتی بود. مردم دیدند كه چقدر فاصله میان واقعیتها و برخی تحلیلها در رسانههای افراطی وجود دارد. در حالی كه مسوولان جمهوری اسلامی ایران تصمیم به عدم مداخله در تحولات اخیر سوریه داشتند، رسانهها به گونهای ایران را حاضر در صحنه نشان میدادند كه انگار نبردی میان ایران و نیروهای معارض سوری جریان دارد. در حالی كه سیاست واقعی دولت عدم مداخله در سوریه بود. این رسانههای افراطی بودند كه خلاف سیاست رسمی كشور عمل كردند. از جمله این رسانهها صدا و سیما و برخی روزنامههای بولتننمای داخلی بود كه تا آخرین ساعات و دقایق بر دژ مستحكم دمشق میكوبیدند. به نظرم این رسانهها هم به منافع ملی كشور ظلم كردند و هم نشان دادند تا چه اندازه از بازتاب واقعیتها مبتنی بر اصول حرفهای فاصله دارند.
نظرات
وزارت امور خارجه
19 آذر 1403 - 09:14با صدور بيانيهاي مطرح شد اولين واكنش رسمي ايران به تحولات سوريه وزارت خارجه اعلام كرد: تعيين سرنوشت و تصميمگيري در مورد آينده سوريه تنها بر عهده مردم اين كشور، بدون مداخله مخرب يا تحميل خارجي است. در بيانيه وزارت امور خارجه كشورمان آمده است: وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران با توجه به تحولات اخير در سوريه، ضمن يادآوري موضع اصولي ايران مبني بر احترام به وحدت، حاكميت ملي و تماميت سرزميني سوريه، تاكيد ميكند كه تعيين سرنوشت و تصميمگيري در مورد آينده سوريه تنها بر عهده مردم اين كشور، بدون مداخله مخرب يا تحميل خارجي است. تحقق اين مهم مستلزم پايان هرچه سريعتر درگيريهاي نظامي، ممانعت از اقدامات تروريستي و شروع گفتوگوهاي ملي با مشاركت همه طيفهاي تشكيلدهنده جامعه سوريه جهت تشكيل حاكميت فراگير كه نماينده همه مردم سوريه باشد، است. جمهوري اسلامي ايران از سازوكارهاي بينالمللي با محوريت قطعنامه ۲۲۵۴ سازمان ملل متحد براي پيگيري روند سياسي در سوريه همچون گذشته حمايت كرده و به تعامل سازنده با سازمان ملل متحد در اين زمينه ادامه ميدهد. در اين وضعيت كه سوريه در دورهاي خطير از تاريخ خود قرار دارد، تأمين امنيت همه شهروندان سوري و اتباع ساير كشورها و نيز حفظ حرمت اماكن مقدس مذهبي و همچنين حفاظت از اماكن ديپلماتيك و كنسولي وفق موازين حقوق بينالملل بسيار ضروري است. روابط دو ملت ايران و سوريه پيشينهاي ديرينه داشته و همواره دوستانه بوده است و انتظار ميرود اين روابط با رويكرد حكيمانه و دورانديشانه دو كشور بر اساس علايق و منافع مشترك و عمل به تعهدات حقوقي بينالمللي تداوم يابد. جمهوري اسلامي ايران با تاكيد بر جايگاه سوريه به عنوان كشوري مهم و تأثيرگذار در منطقه غرب آسيا، از هيچ كوششي براي كمك به استقرار امنيت و ثبات در سوريه دريغ نخواهد كرد و بدين منظور به رايزنيهاي خود با همه طرفهاي اثرگذار به ويژه در منطقه ادامه خواهد داد. بديهي است جمهوري اسلامي ايران ضمن رصد دقيق تحولات سوريه و منطقه و با در نظر گرفتن رفتار و عملكردهاي بازيگران موثر در صحنه سياسي و امنيتي سوريه، رويكردها و مواضع متناسب را اتخاذ خواهد كرد.